وَ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ
فرشته ای داشت خدا همیشه بود با خدا
از بس نماز خونده بود پیش خدا مونده بود
یه روز خدا ناگهان بیافرید (آفریدش ) یه انسان
فرشته ها را جمع کرد انسان رو مثل شمع کرد
گفت احترامش کنید جلوش زانو بزنید
گفتش که مثل کعبه سجده کنید چو قبله
گفتش به آدم همه سجده کنید
همگی سجده کردند به آدمی رو کردند
بجز فرشته ابلیس دیدند که اون اینجا نیس
گفتند کجایی اهای مگه سجده نمیای
گفتش که من بهترم از همه بالاترم
بالا ترم
سجده کنم به آدم؟ مگه از آدم کَمَم ؟
خدا گفته که باشه می خوام آدم نباشه
خدا بهش گفت برو ازخدا
از اونجا بیرونش کرد ویلون و حیرونش کرد
بهشت دیگه راش ندید دیگه پیشش هم (پیش اون) نرید
ابلیس دیگه با ما نیست جاش بغل خدا نیست
اسمش دیگه شیطونه از این بهشت بیرونه
همه تعجب (عزیمت) (مذمت) کردند اونو ملامت کردند
از اون به بعد شیطون شد دشمن بی زبون شد
جاش وسط جهنم نمی گه پشیمونم
میاد در گوشمون پاک می بره هوشمون
گول می زنه ما ها را می گه ول کن خدا را
می گه مث من باشید تو راه بد بکوشید
خودخواه و مغرور باشید بد دل و بد جور باشید
گول بخورید مثل من گول بزنید مثل من
بچه ی خوب بیدار شو از اشتباه…..
باید که عبرت بشه یه جور مهارت بشه
یه وقت نشیم ما مغرور که از خدا می شیم دور
نگو که من بهترم از همه بالاترم
هیچ کسی مثل من نیست لنگه ی من اصلاً نیست
غرور زمین می زنه غرور ابلهانه
از ما بهتر بازم هست بگردی بهترم هست
ما هم مث دیگران داریم می شیم امتحان
عزت خوبه نه غرور
نه بی چیز و بی عزت بی شخصیت بی هیبت
نه مدعی و مغرور خودخواه و قُدّ و بد جور