اصل اول : دعوت به نماز مراتب دارد و بر امر و نهی مقدم است
قرآن مدل انبیاء در دعوت مردم به دین حق را مطابق مراتب زیر طبقه بندی و مرحله مرحله نموده است. ما نیز هر نوع تربیت و تعلیم دین با هر نوع مخاطب اعم از دانش آموز یا … را بخواهیم سامان دهیم ، اگر بخواهیم شیوۀ قرآنی و پیامبرانه ای را اتخاذ کنیم ، بهتر است از مدل و مراحل زیر بهره گیری کنیم و اِلا ممکن است خودسری ما در این خصوص منجر به تفسیر به رأی در شوۀ تعلیم دین شود :
مرحله اول : ابلاغ
نبیا در وهلۀ اول موظف بودند پیام خداوند را به مردم برسانند . چنانچه خداوند نیز اولین وظیفۀ پیامبر (ص) را تلاوت آیات قرآن بر مردم می داند. لذا ما نیز در دعوت فرزندانمان به نماز ، ابتدا می بایستی آنها را با نماز آشنا نمائیم. صرفنظر از این که امر و نهیی در کار باشد. این مرحله صرفاً جنبۀ اِخباری و اطلاع رسانی دارد.
فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبینُ (مائده ۹۲) پس بدانید که تنها وظیفۀ (اصلی ترین وظیفه) پیامبرمان ابلاغ روشن و واضح پیام الهی به مردم است. (و سایر وظائف ، فرع بر این اصلی ترین رسالت است.)< تبلیغ پیام الهی در خصوص نماز می تواند شامل موضوعاتی مانند زیر شود: خداوند خالق و مدبر ما و جهان است. او به همه موجودات وظابفی داده است. او جهان را به خاطر لف خود آفریده تا همه موجودات از لطف او بهره ببرند. بر خلاف اکثر موجودات ، بهره گیری از لطف خداوند در انسان (بدلیل امتیازات ویژه اش) اختیاری است.
مسیر رشد و این بهره گیری ، «عبودیت و بندگی» است.
پاولین ، اصلی ترین و پیش برنده ترین راه عبودیت «نماز» است.
این می شود یک مدل عمومی برای ابلاغ نماز به بچه ها. حال می شود مدل های دیگری مشابه همین مدل با استفاده از آیات و روایات طراحی نمود.
پس از طراحی مدل ، می رسیم به شیوۀ ابلاغ و طرح درس نویسی . که این نیز خود کار به سزا و بسیار مهمی است. طرح درسهای ما در مقطع ابتدایی برای ابلاغ خوب و عمیق موضوع نماز ، می تواند شامل موارد زیر باشد:
آیات و روایات
داستان و خاطره
شعر و قصه
بازی و سرگرمی
کار و پروژه
و…
بسیاری از اوقات مشکل ما در همین مرحلۀ اول است. یعنی ابلاغ ناقص یا نادرست یا نا زیبا ی پیام الهی. زمانی که می بینید کتابهای درسی بچه های ما مطلب قابل توجهی در خصوص نماز ندارند ، زمانی که می بینید معلمان ما دقیقاً نمی دانند چطور برای نماز بچه ها برنامه ریزی کنند ، زمانی که می بینید ما حتی یک فیلم سینمایی یا سریال یا انیمیشن جذاب در خصوص نماز نداریم و… همه و همه بدین معناست که ما در تبلیغ صحیح ، روشن و زیبای نماز به بچه ها مشکل اساسی داریم.
مرحله دوم : تعلیم
عد از آن که پیام الهی را به خوبی به متربی رسانیدم ، به سوالاتش پاسخ دادیم و او به خوبی اقناع شد ، حال نوبت آموزش است. در قرآن کریم و سیرۀ نبوی نیز همین مراحل اجرا گردیده است. یعنی ابتداءً آیات امر به نماز بوده است ، مانند :
اقیموا الصلاه – اَقِمِ الصلاه – و…
سپس مردم به پیامبر (ص) مراجعه نموده و از روش نماز خواندن سوال کرده اند و پیامبر ص نیز شیوۀ نماز را به ایشان آموزش داده اند. بدین صورت که به ایشان فرمودند :
صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی.
شما هم همان طور که من نماز می خوانم بخوانید.
و سپس مقابل چشم آنها نماز خوانده و اذکار آنرا می فرمدند و آنها نیز از حضرت می آموختند و نماز می خواندند. بنابراین مرحلۀ بعد از تبلیغ ، تعلیم است. یعنی وقتی مردم دانستند نماز چیست و چرا باید نماز بخوانند ، پیامبر ص نیز اقدام به تعلیم نماز نمودند.
بخشی از نکاتی که ما در مرحله تعلیم باید دقت کنیم ، عبارتند از:
آموزش نماز می بایستی مرتبه مرتبه باشد. یعنی از اجزاء یک نماز دو رکعتی بدون مستحبات آغاز شود و کم کم توسعه پیدا کند.
آغاز مرحله تعلیم با حمد و سوره می باشد. و سپس به آرامی جزء جزء دیگر نماز را به صورت مرحله مرحله آموزش دهیم
یش از آنکه در مرحله تبلیغ ، عطش یادگیری نماز را در کودک ایجاد نکردیم ، به سراغ مرحله تعلیم نرویم.
به هیچ وجه در جزئیات سخت گیری نکنیم. بیان جزئیات احکام و فروع آنها ، ممکن است موجب ایجاد یا ظهور بیماری خطرناک وسواس در کودک شود.
آموزش بهتر است گروهی باشد تا جو گروه برای تک تک اعضاء پیش برنده شود و پرسش بهتر است فرد به فرد باشد تا مطمئن شویم همه آموخته اند.
و… .
مرحله سوم : دعوت
در مرحلۀ سوم ، پس از آن که در مرحله تبلیغ ، متربی دانست خداوند به چه دلیل به نماز امر نموده است ، و در مرحلۀ تعلیم نیز به خوبی نماز را آموخت ، حال به مرحلۀ دعوت می رسیم. در مرحله دعوت ، همان طور که از اسمش پیداست ، هیچ امر و نهی و اجباری در کار نیست. بلکه یک جور پیشنهاد است. حال این پیشنهاد :
-
می تواند صرفاً فراهم کردن شرایط نماز باشد ،
می تواند کمی فراتر رود و دعوت بیکلام باشد (کونوا دُعاه الناس بغیر اَلسنتکم)
می تواند دعوت زبانی غیر مستقیم باشد
و نهایتاً می تواند دعوت زبانی مستقیم باشد.
ولی به هر حال دعوت ، دعوت است. چیزی شبیه «بفرما زدن» خودمان ! دستور نیست ، اجبار و اکراه ندارد. باید دقت کنیم که قرآن صراحتاً دعوت را مقدمۀ امر به معروف و نهی از منکر می داند:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران ۱۰۴)
باید از میان شما، گروهى، [مردم را] (ابتداءً) به نیکى دعوت کنند و (سپس) امر به معروف و نهی از منکر نمایند، و آنان همان رستگارانند. (۱۰۴)
چنانچه در آیه می بینیم ، دعوت به خیر مقدم بر امر به معروف و نهی از منکر است. بنا بر این ما نمی توانیم و بلکه حق نداریم پیش از آنکه ابلاغ درستی نکرده ایم ، آموزش مان صحیح و به جا نبوده است ، و مردم را به خوبی دعوت نکرده ایم و… به سراغ امر و نهی مستقیم و مراتب آن برویم.
وقتی بیشتر مدارس یا نمازخانه خوبی ندارند و یا فضا و ظاهرش مناسب نیست ، زمانی که درب مساجد ما در شبانه روز ۲ تا ۳ ساعت باز است ، زمانی که محیط های اجتماعی مومنین جذابیت های چندانی برای بچه ها ندارد ، زمانی که در برنامه های مذهبی ساجد و هیئات ، تقریباً هیچ برنامۀ مجزایی برای بچه ها نداریم ، رسانه های ما جز پخش اذان وسط مسابقۀ فوتبال !! شیوۀ ای برای دعوت به نماز ندارند و… ، همگی اینها به معنای آن است که ما دعوت کنندگان خوبی به نماز نبوده ایم .
مرحله چهارم : موعظۀ حسنه
اکثر متربیان با سه مرحلۀ قبل به نماز جذب و دعوت می شوند و اقلیتی باقی می مانند که نیاز به موعظۀ خصوصی یا نیمۀ خصوصی دارند. اینها کسانی هستند که به دلائلی ، ابلاغ و دعوت عمومی کار را برایشان تمام نکرده است. لذا باید مجدداً با رویکردی دیگر و کمی خصوصی تر ، ویژه تر و با توجه به شرایط فردیِ او موعظه اش نمود. ضمناً قرآن کریم ، موعظه را فقط برای دلهای آماده سودمند می داند.
ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ (۱۲۵)
با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهاى] که نیکوتر است مجادله نماى. در حقیقت، پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راهیافتگان [نیز] داناتر است. (۱۲۵)
جالب اینجاست که قرآن دستور به «موعظه حسنه» می کند. بدیهی استت که بر اساس آیه ، مفهوم مخالفی نیز به نام «موعظه سیئه یا موعظه قبیحه» و امثال آن نیز وجود دارد که تلویحاً آیه ما را از آن بر حذر می دارد. در واقع محتوا یا شکل موعظه اگر برای مخاطب هدایت آور و اثر بخش نباشد ، می توان ادعا نمود که «موعظه سیئه یا موعظه قبیحه» است.
نکاتی مهم درباره موعظه حسنه (موثر) :
مهمترین رکن موعظه ، شفقت است. این که متربی یا مخاطب عمیقاً به این باور برسد که مربی ، فقط و فقط دلسوزانه و خیرخواهانه او را موعظه می نماید.
باید دعوت الی سبیل رب باشد. (نه دعوت به سلیقه شخصی یا حزبی یا نژادی یا قبیله ای یا اقلیمی)
lموعظه خصوصی تر و ویژه تر از دعوت است. شاید بتوانیم دعوت و مراحل قبل از آن را به کارهای بهداشتی و موعظه و بعد از آن را به کارهای درمانی تشبیه کنیم . بنابراین علاوه بر آنکه در دعوت ، باید مخاطب شناسی عمومی دقیقی داشته باشیم تا دعوتمان اثربخش شود، در موعظه باید به مراتب اطلاعات بیشتری از مخاطب خاص مان و مشکلات شخصی یا فردی او بدانیم تا بتوانیم موعظۀ سودمندی داشته باشیم. بنابراین در موعظه لزوماً متکلم وحده نبوده و می توان بصورت تعامل دوطرفه با متربی صحبت نمود.
موعظه بیشتر بار عاطفی دارد و جَدَل و احتجاج ، بار علمی و استدلالی . هر چند در هر دو شیوه باید هم عقل مخاطب را به کار گرفت و هم عاطفه.
در موعظه استفاده از خاطرات ، داستانها و حکایات ، آیات و روایات و… بسیار سودمند است.
>به هر میزان دست ما از حیث روش و محتوا باز باشد ، در کارمان تنوع بیشتری خواهیم داشت و به موفقیت بیشتری می رسیم.
i>در موعظه تدریج بسیار لازم و تکرار ملامت آور بسیار خطرناک است. به همین دلیل موعظه کننده اولاً فقط زمانی باید اقدام نماید که حتماً لااقل ۵۰ % احتمال اثر گذاری و لو ناچیز را پیش بینی می کند و ثانیاً تلاش نماید با کمترین دفعات به نتیجه مطلوب برسد تا برای مخاطب خسته کننده نشود ، ثالثاً مطالب را خرد نموده و در وعده های مناسب به مخاطب بدهد.
موعظه نباید طوری باشد که مخاطب نسبت به آن گارد بگیرد. بنابراین اولاً موعظه کننده بایستی خود را در کنار مخاطب قرار دهد نه در مقابل یا بالاتر از او ، ثانیاً بیشتر تأیید کننده مخاطب باشد تا توبیخ کننده . زیرا اگر مخاطب احساس کند موعظه ناظر به خطای اوست ، در لاک دفاعی رفته و در طول موعظه تماماً به دنبال دفاع از خود بوده و عملاً وعظ سودمند نخواهد شد.
مرحله پنجم : امر به معروف
امر به معروفی مانند نماز ، زمانی جایز است که
ا برنامه های قبلی ما در دعوت متربی به نماز تا کنون افاقه نداشته
و یا سن متربی به سن فقهی تکلیف رسیده است.
در این صورت بر اساس قرآن کریم ، ما موظف به امر به نماز و پافشاری بر آن هستیم.
وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها (طه ۱۳۲)
خانواده ات را به نماز امر کن و بر آن پافشاری و اصرار نیز داشته باش
متاسفانه سختگیری ها ، فشارها و برخورردهای تند بعضی از متدینین نسل های قبل از ما با فرزندانشان در خصوص مسأله نماز موجب گردیده است که پدران و مادران متدین امروزی از ترس ایجاد زدگی ، به یک تساهل و اباحه گری ای در این خصوص دچار شود. و حال آن که گریز زیاد از حد از مرزهای افراط ، ما را به مرزهای تفریط نزدیک می کند. بلکه «خَیرُ الامور اَوسطها» . نه چندان سخت گیری که گریز آفرین باشد و نه چندان آسان گیری که رهاشدگی و سهو الصلاه شدن در پی داشته باشد.
مرحله ششم : نهی از منکر
در قرآن کریم همواره امر به معروف مقدم بر نهی از منکر است. دلیل آن هم کاملاً روشن است. همیشه دستور به تانجام کاری از نهی از انجام آن ، برای مخاطب قابل پذیرش تر است. سختی کار انبیاء هم عموماً زمان نهی از منکر هایی است که جامعه بدانها عادت کرده و بخشی از فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی شده است . و اِلّا جوامع آنقدرها هم در قبال امر به معروف ها مقاومت چندانی نداشته اند. مقدم شدن امر به معروف از نهی از منکر در همۀ آیات قرآن کریم یک حکمت دیگر نیز می تواند داشته باشد. آن هم این است که اگر جامعه ای به موقع دعوت به خیر و امر به معروف ننماید ، افراد آن جامعه به منکر انس گرفته و کار اصلاح جامعه دو چندان مشکل تر خواهد شد. یکی از دلایلی که ما معتقدیم مساله نماز بچه ها باید در همان ابتدایی کاملاً حل شود نیز همین است. چرا که در بزرگسالی کار بسیار مشکل تر است.
مرحله هیچم : اجبار و اکراه در دین اسلام جایی ندارد.
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی (بقره ۲۵۶)
در قبول دین اجبارى نیست زیرا مسلّماً حقّ از غیر حقّ [در کتاب مبین و از طریق پیامبر و معجزات] تفکیک شده است،
مرحوم طالقانی در تفسیر «پرتوی از قرآن» می نویسد :
«فى الدین» ، متن دین و مجموع اصول عقاید و احکام است که اکراه در آن ، یکسر نفى شده (پرتوى از قرآن، ج۲، ص: ۲۰۵)
و نیز بر همین اساس معتقد است حتی آیات جهاد نیز نه برای دعوت و امر و اجبار به دین خداست بلکه به منزلۀ برداشتن موانعی است که مستکبران بر سر راه حق طلبان می گذارند تا دین حق به آنها نرسد.
اما همان طور که در سیر مراحل ششگانۀ دعوت به نماز دیدیم ، این مراحل یکی یکی سخت تر و محکم تر می شوند. مراتب اولیه شان برای کسانی است که آمادگی کامل برای پذیرش دعوت به نماز دارند و مراحل انتهایی برای زمانی است که مراتب اولیه جواب نداده و ناگزیر به سراغ مراتب شدیدتر می رویم.
اما شدیدترین مراحل ، اجبار و اکراه کودک به نماز است. متاسفانه چنانچه گفته شد بعضی ها آیۀ «و أمُر اَهلک بالصلاه» را اجبار و اکراه پنداشته اند و بر همین اساس بعضاً کودکان را به اجبار و گاه با لحن و رفتاری شدید به نماز دعوت می کنند. هر چند ممکن است در آغاز کار نتایج ظاهراً خوشایندی هم بگیرند لکن
اولاً این نتایج پایدار و مانا نبوده و به مجرد آن که کودک به لحاظ منطق و قدرت فیزکی و… به حد رشد نسبی رسید بلافاصله مانند فنری فشرده رها شده و رفتارهای غیرقابل پیش بینی ای از او سر خواهد زد.
ثانیاً دین توأم با اجبار و اکراه ، به هیچ وجه ارزش معنوی و معرفتی ندارد. چرا که به تعبیر علامه طباطبایی ذیل همین آیه ، اعتقادات امری قلبی بوده و قلب نیز اجبار پذیر نمی باشد.
1 دیدگاه در “اصل ۱ : دعوت به نماز مراتب دارد و بر امر و نهی مقدم است”